آنچه يك جوان بايد بداند ( پسران )

ولایت فقیه

 جوان و دوران بلوغ نخستين گام يكى از آگاهيهاى بسيار مهم در زندگى جوان , قبل از شناختن محيط و پديده هاى پيرامونش , آشنايى با خود است .
توجه به خويشتن و آگاهى درباره خود يكى از شگفتيهاى نظام آفرينش است , زيرا انسان علاوه بر علم و آگاهى به اشيا و ديگران , نسبت به خود,آگاهى و توجه حضورى ((2))دارد و در عين حال مى تواند توجه خود را به شخصيت خويش متمركز سازد و رفتار و كردار خود را مورد ارزيابى وتحليل قرار دهد, حتى بهتر از يك پديده خارجى , خود و رفتار خود را مورد مطالعه و تجربه و جستجوى علمى قراردهد.انسان اطلاعات علميى كه از خارج دريافت مى كند, ممكن است همراه با خطا و اشتباه باشد, ولى درباره خود خطا نمى كند.در اين باره قرآن مى فرمايد, انسان به نفس خود آگاهى دارد, اگر چه (براى خطاهايش ) عذر تراشى كند ((3)).انسان وقتى باطن خويش را شناخت و اصلاح كرد, رفتارى كه از او صادر مى گردد نيز اصلاح مى شود.جوان داراى اين قدرت خواهد بود كه در برابر موفقيتها و يا شكستهاى زندگى , خود را نبازد و با تقويت ايمان و توكل به خدا با عزمى راسخ , درحوادث به جلو گام بردارد, زيرا غرور برخاسته از موفقيت يا نوميدى حاصل از شكست , هر دو براى وى خطرناك است .بنابراين شما جوانان عزيز اگر مى خواهيد در زندگى خوشبخت و سعادتمند باشيد, بايد از هم اكنون شروع به بررسى در وجود خودتان كنيد وببينيد چه معايب و نقصهايى داريد, سپس كوشش كنيد كه آنها را يكى پس از ديگرى برطرف نماييد.بايد بدانيدكه گذشتن از مرحله كودكى و وارد شدن به دوران بلوغ و جوانى , چندان آسان نيست , بلكه اين راه پر فراز و نشيب بايد همراه با آگاهى ومراقبتهاى لازم طى شود.مطالعه فرازهاى زندگى رهبران بزرگى كه منشا خدماتى به انسانها بوده و آنان را به سوى دانش و عدالت وخداپرستى هدايت كرده اند,ما را به اين نكته آگاه مى سازد كه : اين گونه افراد از جمله كسانى بوده اند كه دوران حساس بلوغ خود را به سلامتى و پاكى پشت سر گذاشته و ايام جوانى راآگاهانه سپرى كرده و از قدرت جوانيشان بيشترين استفاده را نموده اند.آنان شيوه اى را برگزيده اند كه استعدادهايشان را در جهت كمال , شكوفا كرده و همواره وجودشان براى خود و ديگران منشا خير و بركت بوده است .انديشيدن و درس آموزى از زندگى دانشمندان علوم و رهبران دينى بويژه پيامبران بزرگ به جوان كمك مى كند كه در موقعيتها و مراحل مختلف زندگى براساس بهترين و ارزشمندترين دستاوردها عمل نمايد تا استعدادهاى خود را شكوفا سازد.اما كسانى كه موجب فساد و گمراهى خود و ديگران گرديده اند, بيشتر افرادى بوده اند كه در دوران مهم و بحرانى بلوغ , انحراف و آلودگى فراوان پيدا كرده و آسيبهاى جبران ناپذيرى به شخصيتشان وارد شده است .بنابراين بى اطلاعى جوان از مسائل حساس دوران بلوغ , موجب اختلال روانى و تزلزل در شخصيتش گرديده و در نهايت , آينده اى مبهم و تاريك در انتظارش خواهد بود.آينده نگرى .جوانان عزيز! شما در آينده اوقات زيادى در پيش رو خواهيد داشت و هر وقت , فرصت دست دهد, حق داريد از آنها استفاده نماييد, ولى چگونه ,چطور و با چه هدفى ؟ شما كارهاى جدى و مهمى در پيش داريد, مانند معاشرت با دوستان و همسالان , رفت و آمد با خويشاوندان و طرز رفتار باآنان , انتخاب رشته تحصيلى , پيدا كردن شغل و كار مناسب و كسب موفقيت در آن وب و خلاصه روزى فرا مى رسد كه بايد به فكر ازدواج و تشكيل خانواده و تربيت فرزند باشيد.البته ممكن است در زندگى شما پيشامدهاى ديگرى نيز رخ دهد, مانند نوميدى و دلتنگى در كارها, اندوه و غم و بيمارى ب و شايد شما تاكنون طعم شكست و نوميدى را چشيده باشيد اين نوميديها وغمها در دوران نوجوانى , معمولا خيلى ناگوار است , زيرا شما اين طور احساس مى كنيد كه تنهاشما ناراحت و غمگين هستيد وتصور نمى كنيد كه صدها انسان ديگر در زندگى خود, همواره با اين ناملايمات رو به رو مى شوند.پيشامدهاى ناگوار, بطور ناگهانى و غير منتظره در زندگى انسان رخ مى دهد, اين حقيقتى است كه نمى توان منكر آن شد, ولى اين پيشامدهاوناگواريها و بلاها در فرهنگ و جهان بينى اسلام معنا و مفهوم خاصى دارد و به عنوان يك حادثه گنگ وبى هدف مطرح نيست ((4)).يك جوان با ايمان , با بينش صحيحى كه درباره خود و اين رويدادها دارد, حوادث ناگوار و غيراختيارى را, به عنوان يك پل و نردبان ترقى و وسيله آزمايش الهى كه كمال و رشد و سعادت او درگرو آن است تلقى مى كند و با عبور آگاهانه از آن , آينده تابناك خود را رقم مى زند.حوادث و پيشامدهاى دوران جوانى انسانهاى بزرگ (رهبران اجتماعى و مذهبى , همچون : امام خمينى , شيخ انصارى , علامه طباطبايى و دانشمندان علوم طبيعى , چون : انيشتين , اديسون , پاستور و ب) همه گوياى اين حقيقت است كه اينان با درك درست و بينش صحيحى كه نسبت به ناگواريهاداشته اند, به نحو شايسته اى با آن برخورد كرده و پيروزمندانه از آن گذشته اند.بطور كلى بايد دانست كه اگر ما داراى هدف واعتقادى صحيح و عاقلانه باشيم , آن هدف در زندگى به ما آرامش و دلگرمى و نيرو مى دهد و ما را باپشتكار زياد وارد معركه زندگى كرده و به پيش مى راند و در پايان , ما شادمانه با موفقيتى تمام به آن هدف دست خواهيم يافت .واقع بينى .اين تمايل در بيشتر ما وجود دارد كه كسالت و تنبلى خود را ناديده گرفته و شكست در كارها را به گردن ديگران و يا پيشامدها مى اندازيم و نواقص ومعايب خود را به حساب نياورده و در صدد برطرف كردن آن نيز نمى باشيم .تجربه نشان داده است كه ما هميشه مايل هستيم كارها را آن طور كه دلمان مى خواهد, ببينيم , نه آن طور كه هستند.دوست نداريم درباره معايب و نقصهاى خودمان اندكى بينديشيم , در حالى كه تفكر در اين باره موجب جلوگيرى از تكرار خطا در كارهاى بعدى ماخواهد شد.با اين بينش هر روز كه از عمرمان مى گذرد, يك قدم در جهت كمال و بى نقصى به پيش مى نهيم .به همين جهت است كه حضرت على (ع ) مى فرمايد: شناخت خويش بالاترين و سودمندترين شناختهاست ((5))و حتى شناخت آفريدگار جهان رامنوط به شناخت خود دانسته اند ((6)), زيرا تا انسان خود را نشناسد و انگيزه ها و خواسته هاى درونى خويش را بطور صحيحى تحليل نكند و با هدف آفرينش در اين جهان آشنانگردد, نمى تواند مسائل زندگى خود را به طرز درستى ارزيابى كند و درباره آنها قضاوت و انتخاب صحيحى داشته باشد. مهمترين دوران زندگى اگر شما به عنوان يك جوان در مورد دوران بلوغ كه يكى از مهمترين و حساسترين دوران زندگى شماست آگاهى پيدا كنيد و بدانيد كه چه تغييرهايى در وجود شما و همسالانتان رخ مى دهد, آن وقت سپرى كردن اين دوران بحرانى براى شما بسيار آسان خواهد بود.مهمترين ويژگيهاى اين دوران , بروز تمايلات جنسى است .ندانستن و آگاه نبودن از اين مسائل , ضامن گناه نكردن و پاك ماندن نيست .اگرجوان به طرز واقع بينانه اى و از طريق يك منبع صلاحيتدار با مسائل كلى بلوغ و حتى مسائل توليد نسل كه مبدا آفرينش , آن را در موجودات عالم , اعم از انسانها و حيوانات ونباتات , جهت حفظ و بقاى نسلشان قرار داده است بطور منطقى و طبيعى آشنا شود, امكان بروز انحراف در اوكاهش مى يابد.از طرفى , جوان بايد در اين دوران حساس و بحرانى , قدر جوانى اش را بداند و افكار خود را مشغول كنجكاويهاى ناآگاهانه و انحراف آميز درباره مسائل جنسى ننمايد, زيرا جستجوى بيش از حد در اين باره , زمينه وسوسه هاى شيطانى را در وجود وى فراهم آورده و ادامه تحصيل و زندگى متعال و طبيعى او را با دشوارى و سرگردانى رو به رو مى سازد و در نتيجه , استعدادهاى سرشار و نيروى شاداب جوانى را هدرمى دهد. پديده هاى جسمى بلوغ ظهور بلوغ با دگرگونيهاى فيزيولوژيكى و بيوشيميايى در بدن شروع مى شود و وضع كاملا جديدى در وجود دختران و پسران پديدمى آورد.غده هاى مترشحه داخلى و خارجى فعال مى گردد ((7)).صفات اوليه جنسى كه مربوط به اندامهاى جنسى مى باشد, وظيفه توليد نسل را به عهده دارند.تغييرهاى حاصله بر اثر فعال شدن غده هيپوفيزآدرنال (فوق كليوى ) و گنادها (غدد جنسى ) به وجود مى آيد ((8)).اين دگرگونيها سرآغاز زندگى بزرگسالى به شمار مى رود كه در نظر اول شايد چندان قابل توجه نباشد, اما اختلاف آشكار آن با دوره كودكى ازلحاظ وضع ظاهرى و رفتار وحالتهاى روانى , كاملا محسوس است .حالت طبيعى رسيدن به بلوغ جنسى براى بيشتر پسران از پانزده سالگى و براى دختران از نه سالگى آغاز مى گردد.در طى اين مرحله در اكثر نوجوانان , طرح نسبتا ثابت چهره و اندامهاى بدن , نمايان مى گردد و پس از آن , تغييرهاى جسمى تا پايان عمر به آرامى ادامه دارد.بطور كلى در دوره نوجوانى آنچه كه بيش از همه به چشم مى خورد, بلند شدن قامت , ازدياد وزن , رشد سريع استخوانها و ماهيچه ها مى باشد وهمزمان با آن , اعضاى داخلى بدن , رشدى مشابه دارند.از ويژگيهاى ديگر جسمى جوان در اين دوره , روييدن مو درصورت و در بعضى از اعضاى بدن است .آهنگ صدا در پسران بم و دورگه مى شود و براى اولين بار در خواب , محتلم مى گردند ((9)).البته ممكن است بروز اين خصوصيات در افراد بطور متفاوت و در زمانهاى نسبتا مختلف صورت پذيرد. پديده هاى روحى و روانى بلوغ بلوغ در واقع , تغيير و تحول شديدى است كه سرتاسر وجود نوجوان را فرا مى گيرد.بلوغ , يك نوع تولد مجدد است , يعنى , بافرا رسيدن بلوغ , شخص ديگرى با روحيه و اختصاصهاى جسمى متفاوت از كودك , به وجودمى آيد ((10)).در اين مرحله نوجوان خواهشها و تمايلهاى متفاوت و متضادى دارد.با اين كه جوان مى خواهد با دوستان خود باشد, علاقمند به تنهايى است .در اين دوران , كودك پرجنب و جوش ديروز, به جوان حساس و تاثير پذير امروز مبدل شده و تغييرهاى سريع جسمى , تاثيرهاى فراوانى درحالات روحى او مى گذارد.با ظاهر شدن نيروى جنسى در جوان , احساس خاصى به جنس مخالف در او پديد مى آيد.او داراى روحيه اى كنجكاو و در عين حال , دچار نوعى سردرگمى است , حساس و زود رنج بوده و در مقابل رفتار ديگران به سرعت واكنش نشان مى دهد, گاهى به فكر فرو مى رود و زمانى به سخنان اطرافيان مى انديشد, ولى به شدت از همسالان خود, الگومى پذيرد و از رفتار آنان پيروى مى كند.از نظر رشد شخصيت , ثبات نسبى دوره قبل , دستخوش تحولى ناگهانى گرديده و رفتار خود را با انگيزه هاى درونى , تشخص طلبى و استقلال جويى ((11)), بروز مى دهد.سازگارى اجتماعى او دچار آشفتگى گرديده است .نيروى متراكمى كه در جوان , نهفته , مى خواهد به صورتى , خود را آشكار كند.بنابراين در رفتارش اظهار هويت , مالكيت , ابراز وجود, اظهار تعلق به گروه , نمايان است .غالبا مى خواهد در جمع , مطرح شود و نقش و مسووليتى به عهده بگيرد ((12)).همواره رفتار و شخصيت وى ناپايدار و در بعضى اوقات نسبت به ديگران بى اعتماد و در انجام كارها بى حوصله است .با كمبودهاى خود به مقابله برمى خيزد, كم كم دوره وابستگى به سر آمده و مى خواهد زندگى مستقل خود را پايه ريزى كند.اطرافيان جوان بايد موقعيت وى را خوب درك كنند و با محبت با اوبرخورد نمايند.در اين باره پيامبر اكرمر به والدين و مربيان چنين مى فرمايند: به شما سفارش مى كنم كه با جوانان مهربان باشيد, زيرا آنان (در اين هنگام ) نازكدل هستند ((13)). رشد ذهنى , عقلى جوان در اين دوره , جوان رشد ذهنى بيشترى پيدا مى كند و از لحاظ ابزار ذهنى به حداكثر تحول عقلى خود مى رسد.او مى تواند كاملا عمليات ذهنى را انجام دهد.آنچه يك بزرگسال را از يك نوجوان , ممتاز مى كند, مساله كم وبيش بودن تجربه است .او به خوبى مى تواند قضاياى منطقى را دريابد و خوب و بد را از هم تميز دهد, مى تواند به سادگى در مورد كارهايش استدلال كند, زيرا نوعى هماهنگى بين تواناييهاى ذهنى و عملى او به وجود آمده است .استعدادهايش از حالت عمومى براساس رغبتها و ذوقهايش جهت گيرى خاص پيدا مى كند وبه يكى از كارها و يا فعاليتهاى فنى و هنرى وب علاقه مندمى شود.داراى قدرت تفكر گرديده و مى خواهد خود را از قيد واقعيتهاى محسوس و ملموس دوران كودكى رها سازد.ممكن است در بعضى از مسائل شك كند, ولى او مى خواهد باورها و اعتقادهاى خود را دوباره , بازسازى كند و آنها را از روى استدلال و دليل قبول كند, بهمين جهت در مكتب اسلام , در دوران بلوغ و تكليف از جوان خواسته شده است كه عقايد والدين را به صورت تقليدى نپذيرد, بلكه اصول اعتقادى را با استدلال منطقى ياد بگيرد تا در اعماق جانش نفوذكند و درحوادث و پيشامدها براى او شك و ترديد حاصل نشود.در اين مرحله از زندگى او بايد بداند كه زندگى فقط در خورد و خوراك , خلاصه نمى شود و ديگر نبايد, همچون دوران كودكى به دنبال لذت جويى و لذت گرايى باشد.هدفى عالى در زندگى انسان وجود دارد, كه بايد آن را تعقيب كند و در مسير كمال حركت نمايد.بايد چگونه زيستن را بياموزد و با برگرفتن رهنمودهايى از زندگى انسانهاى به كمال رسيده , چون پيامبر اكرمر و ائمه معصومين (ص ) خطوط زندگى نوين خود را ترسيم نمايد. ظهور هويت من در جوان جوان در دوره بلوغ با بحران فوق العاده اى روبه رو مى شود, كه ازسه محور او را محاصره كرده است : بحران بيولوژيكى , بحران روحى و روانى ,بحران اجتماعى .در بحران بيولوژيكى , بدن جوان تغييرات زيادى پيدا مى كند كه با تحريكهاى جنسى توام است .در وهله اول , جوان بايد خود را با اين تحولها و تغييرهاى جديد جسمى و جنسى سازگارى دهد.در بحرانهاى اجتماعى , جوان نيازهاى اجتماعى خود را به صورت شركت در فعاليتهاى جمعى و اظهار تعلق به گروه و عضويت در آن برطرف مى سازد.مساله مهم بحران روحى و روانى , يافتن هويت خود است .او تا به حال تصوير درست و روشنى از خود نداشته , ولى كم كم خود را به صورت يك وجود نوظهور, كشف مى كند.او بايد هويت دوره هاى قبلى زندگانى اش را با موقعيت جديدش , پيوند دهد, در اين جاست كه هويت فردى اش شكل مى گيرد.حالتهايى را در خود احساس مى كند و گاهى هم كه تنها مى شود به جستجوى سوالهايى چون : من كيستم ؟ جهان پيرامون من چيست ؟ رابطه من باجهان , چگونه است ؟ من كجاى عالم هستم ؟ هدف من چيست ؟ من چگونه بايد باشم ؟ مى پردازد.همه اين پرسشها بر اثر بروز هويت و آگاهى به خود براى جوان پيش مى آيد و او را دچار يك نوع نگرانى و سرگردانى مى نمايد.جوان در جستجوى شخصيت خود, به اين نتيجه مى رسد كه چيزهايى را كه براى او مهم و كارهايى را كه برايش ارزشمند است بشناسد همچنين او در پى به دست آوردن معيارهايى است كه بتواند براساس آنها رفتار خود و ديگران را مورد قضاوت و ارزشيابى صحيح قرار دهد ((14)).اين جستجوى ذهنى , اگر مسير طبيعى اش را طى كند و بر اساس بينشى صحيح , پاسخى منطقى دريافت دارد, شخصيت فردى و اجتماعى اش درست شكل مى گيرد و احساس اعتماد به نفس در وى قوت مى يابد در اين مرحله است كه نقش سازنده و حياتى دين در توجه دادن وى به سوى خدا و مبدا كمال و نيز در پرورش روح و روان و شخصيت جوان آشكار مى گردد, زيرا به پرسشهاى عميق و ظاهرا ساده كه از ضميرناخودآگاه جوان , سرچشمه گرفته و بعضا در ذهنش طرح مى گردد, پاسخ داده مى شود و به قلبش ثبات و آرامش بيشترى مى بخشد و او را از سرگردانى روحى و روانى , نجات مى دهد.در اين صورت است كه شخصيت جوان , شكل و جهت مى يابد و با الگوگيرى از شخصيتهاى بزرگ پيشوايان دينى , اراده اش قوى مى گردد,بطورى كه با همتى بلند, بزرگترين نيروى دوران زندگى خويش را در راه سازندگى خود و ديگران به كار مى اندازد. ترس در جوان تجربه ها و تحقيقها نشان داده است كه اغلب ترسهاى موهوم و بى پايه دوران كودكى (مانند ترس از تاريكى و تنهايى و حيوانات وب) در دوره جوانى ازبين رفته و جاى خود را به ترسهاى جديدى كه مخصوص اين دوره است مى دهند.آن دسته از ترسهاى دوره جوانى و نوجوانى كه به كارهاى مدرسه مربوط مى شود به احساس نقص و ناتوانى و زياده روى در اثبات مقام و موقعيت اجتماعى , مربوط مى شوند.ممكن است تنها گفتگوى ميان دوستان و يا خويشاوندان و يا مطالعه بعضى از موضوعات يا شنيدن خبرهايى از رسانه ها, اضطراب و پريشانى او راتحريك كند.او در هراس است كه مبادا در امتحانها موفق نشود و يا در آينده باشكست روبه رو شود و از عهده انجام تكاليف مدرسه به خوبى برنيايد و موردتحقير و سرزنش قرار گيرد, مى ترسد موقعيت او در كلاس درس , متزلزل شده و مورد تمسخر آموزگارو همكلاسيهايش قرار گيرد و در آن هنگام ,قادر به پاسخگويى نباشد.نوجوان به همان اندازه كه دوست دارد, مستقل و دور از والدين زندگى كند, به همان ميزان به آنان علاقه مند و وابسته است , بخصوص ترس ووحشتى او را فرا مى گيرد كه مبادا والدين او بيمار شده و يا مصيبتى برايشان پيش آيد و يا يكى از آنان را از دست بدهد, همچنين به خاطر وضع اقتصادى و مالى خانواده , گاهى جوان در نگرانى به سر مى برد, كه مبادا فقر و بى چيزى به آنان روى آورد و گاهى از وضعيت سلامتى خود و بيمارشدن , بيمناك است و يا از اين كه نتواند در آينده شغلى به دست آورد و يا عهده دار مسووليت و كارى بشود, هراس دارد و از جهت اجتماعى مواظب است كه به حيثيت اجتماعى و اخلاقى اش لطمه اى وارد نشود, در چنين شرايطى از روبه رو شدن با واقعيتها, دورى مى جويد و از كفايت خود, نگران است .بنابراين , ترس و اضطراب از آينده اى مجهول , كمرويى و گريز از موقعيتهاى زندگى , پريشانى و افسردگى به خاطر غوطه ور شدن در ناراحتيهاى گذشته , همه و همه , شخصيت نوجوان را متزلزل و او را دچار نگرانيهاى روحى و روانى مى كند, در اين زمان و موقعيت است كه جوان , نيازمنديك پايگاه امن فكرى و محل اتكاى روحى مطمئن مى باشد, تا اين كه قلب او از دلهره و اضطراب درباره آينده و هراس و نگرانى در مورد زمان حال , باز داشته و براى ادامه زندگى به او آرامش بخشد.در چنين شرايطى ياد خدا مايه آرامش دل جوان مى گردد و با صفاى باطنيى كه دارد و گرايش مذهبى كه در فطرتش نهفته است , نقطه اميد در قلبش روشن مى شود و اضطراب روانى اش كاهش مى يابد.تجربه , نشان داده است , جوانانى كه به خدا ايمان داشته و در حوادث زندگى به او توكل مى كنند, ترس واضطراب به دلشان راه نمى يابد و همواره در صحنه هاى زندگى با عزمى راسخ و اراده اى پولادين در برابر حوادث , پايدارى نشان مى دهند, بطورى كه اطرافيان را شيفته شجاعت و ابتكارخود كرده و به شگفتى وامى دارند.صحنه هاى جنگ در سالهاى اخير, بيانگر اين شجاعتهاى ناشى از ايمان به خداست , مثلا, يك نوجوان تازه بالغ , بدون سلاح , چندين نفر از افراددشمن را اسير كرده و آنان را تا جايگاه نيروهاى خودى آورده و تحويل آنان مى دهد. خشم در جوان در جوان , خشم يك حالت تهاجمى و دفاعى است كه هرگاه منافع و مصالح شخصى اش به خطر افتد يا مانعى در رسيدنش به هدف پيش آيد و يادر انجام كارى ناتوان باشد, در او ظاهر مى گردد.واكنشهاى خشم در جوان بسيار متفاوت است , به خصوص در اوايل بلوغ , در عده اى به صورت تمرد و سرپيچى و در برخى به گونه داد و فريادكشيدن و در عده اى ديگر به صورت سكوت همراه با اخم و گوشه گيرى و افسردگى نمايان مى شود, زمانى به صورت عكس العملهاى تكرارى ازقبيل : كوبيدن پا به زمين و يا در به ديوار, ظاهر مى گردد.مدت زمان خشم در نوجوان بيش از كودكان است و عوامل محرك خشم در نوجوان , گاهى چيزهايى است كه از آن محروم مى شود و بين او وآرزوهايش فاصله مى افتد و يا از خواسته هاى آنى اش جلوگيرى مى شود, مثلا, مى خواهد بخوابد مانع خوابيدن او مى شوند و يا او را از خواب بيدارمى كنند و يا خود دست به كارى مى زند, اما از انجام آن ,ناتوان است و يا زمانى كه خود و خانواده اش مظلوم واقع مى شوند و يا وقتى كه اطرافيان به اشيا و وسايل او دست درازى مى كنند.گاهى خشم وى متاثر از عوامل طبيعى است , مثل (تغيير) هواى خيلى سرد و يا حرارت سوزان و طوفان , گاهى هم خشم در مقابل رفتار والدين پديد مى آيد.جوان در تمام اين حالتها بايد خونسردى خود را حفظ كند و سعى نمايد, تعادل خود را از دست ندهد و قبل از هر عمل يا عكس العملى كه مى خواهد انجام دهد, عاقلانه بينديشد, چرا كه ميدان دادن به غضب , انسان را در زندگى كم كم به يك حالت حساسيت عصبى مى كشاند و در اين هنگام , عقل رو به ضعف مى گرايد.افراط در خشم و غضب موجب مى شود كه شخص , مبتلا به نوعى جنون گردد و هر عملى را كه عقل , مجاز نمى داند از او صادر شود.پيامبر اكرمر فرمود: غضب ايمان را فاسد مى گرداند, همچنان كه سركه , عسل را ((15))و نيز از امام صادق (ع ) نقل گرديده است كه درباره غضب فرمود: كليد هر شر و بدى , خشم است ((16)).جوان در برابر والدين و دوستان و زيردستان خود, بايد خشم خود را كنترل كند, اما هنگامى كه مى بيند حقى ناحق مى شود, ديگر نبايد دم فروبندد, بلكه در اين صورت بايد خشم خود را بطور طبيعى و معقول اظهار كند و از حق دفاع نمايد, ولى از جاده عدالت و اعتدال خارج نشود.در مورد پيامبر بزرگ اسلام , نقل گرديده است كه او به خاطر دنيا خشمگين نمى شد, اما هرگاه پاى حق به ميان مى آمد و حقى ناحق مى شد,غضبناك مى گرديد و احدى را نمى شناخت و آرام و قرار نمى گرفت تا اين كه حق را به حقدار برگرداند و ستم را از ستمديده برطرف نمايد ((17)). محبت محبت و دوستى يكى از عواطف بسيار مهم و با ارزش در جوان است , به خصوص در دوران بلوغ , شديد بوده و مى توان آن را يكى از ويژگيهاى اين دوره دانست .احساس دوستى و ابراز محبت به ديگران , همسالان و بزرگترها نشانگر يكى از نيازهاى طبيعى اوست .هنگام بلوغ , در نوجوان نسبت به جنس مخالف محبت و دوستى هم پديد مى آيد.اين كشش , نشانه اى از رحمت الهى است كه خداوند براى استوارى نظام خانواده و گزينش همسر, در آينده براى او تدارك ديده است .در حقيقت , اين احساس محبت , يكى از اساسى ترين شالوده هاى نظام خانواده در روابط اجتماعى او به شمار خواهد آمد و بناى استوار زندگى خانوادگى او را در آتيه تشكيل خواهد داد.خداوند مى فرمايد: و از نشانه هاى قدرت الهى , اين است كه براى شما از جنس خودتان زوجى بيافريد تا اين كه در كنار او آرامش يابيد وبين شمارحمت و محبت , جارى كرد ((18)). احكام دوران بلوغ بنابه نظر مراجع دينى , دختر بعد از تمام شدن نه سال قمرى و پسر پس از اتمام پانزده سال قمرى بالغ مى شود, چنانچه پسر قبل از رسيدن به پانزده سالگى محتلم شود يا اين كه موى زبر در محل مخصوص ((19))پيدا شود, مكلف است .كسى كه به حد بلوغ رسيده , نماز و روزه بر او واجب مى شود و بايد براى انجام احكام مورد احتياج خود از مجتهد جامع الشرايط تقليد كند.علايم رشد و بلوغ , اختصاص به انسان ندارد, بلكه آفريدگار جهان در همه موجودات عالم , اعم از انسان , حيوان و نبات به نحوى خاص , اين پديده شگفت انگيز را قرار داده است كه پس از چندى در آنها استعداد بارورى و توليد مثل , بطور طبيعى نمايان مى گردد.علامت بلوغ در نوجوان پسر, به صورت احتلام ظاهر مى شود.انسان , اشرف مخلوقات است و اين حالت احتلام در او آيت و نشانه اى است از قدرت پروردگار بزرگ كه جوان بايد با آن آشناگردد, احكام آن رابداند ورعايت نمايد.توضيح مطلب به اين ترتيب است كه جوان , هنگامى كه به سن بلوغ مى رسد, در خواب حالتى خاص به وى دست مى دهد و همزمان با آن , منى ازاو خارج مى گردد و معمولا بلافاصله بيدار مى شود.او نبايد از اين واقعه نگران باشد, چرا كه خداوند متعال با ايجاد دستگاه جنسى در جسم او و بروز اين حالت در دوران جوانى و بلوغ مى خواهد,نويد آمادگى پدر شدن به منظور بقاى نسل را به او بدهد.در اين زمان است كه پا به عرصه تكليف مى گذارد و احكام الهى بر وى جارى مى گردد, لذا بايد بلافاصله غسل نمايد.انجام غسل بااحكامى كه وارد شده , موجب پاكى جسم و صفاى روح او مى شود.مستحب است در هنگام غسل ,بگويد: اللهم طهرنى و طهر قلبى ((20))كه اين جمله به او آرامش خاصى مى بخشد.در اين هنگام , نماز و تمامى احكامى كه براى بزرگسالان واجب گرديده , بر او نيز واجب مى شود.جوان اينك وارد مرحله جديدى از زندگانى اش شده و در پيشگاه حضرت حق , مقام و منزلت ويژه اى دارد.او اكنون اين شايستگى را يافته كه مورد خطاب آفريدگار جهان واقع شده و بايد به اين دعوت پاسخ گويد ((21)).او در اين مرحله از زندگانى خود, بايد بداند كه تمام اعمال , حركات , رفتار و گفتارش و حتى تصوراتش تحت محاسبه الهى قرارمى گيرد و اگر خودرا در معرض هدايت مبدا آفرينش و در مسير قانون الهى قرار دهد و هماهنگ با برنامه هاى نظام خلقت عمل كند, هر روز كه از عمر گرانقدر اومى گذرد, يك قدم به سوى كمال و سعادت جاويد, نزديك مى شود.او بايد قدر گوهر جوانى خود را بداند و اين مرحله حساس و پرفراز و نشيب زندگى را خوب درك كند.همواره خود را در محضر خداوند, حاضر و ناظر ببيند و در نمازش از او يارى جويد و دعاكند ((22))تا بتواند در برابر همه مسائل و سختيهايى كه درآينده پيش مى آيد, پايدارى نشان دهد و بر همه آنها غلبه يابد. اهميت دوران بلوغ از نظر اسلام , اين قسمت از زندگى انسان , بسيار اهميت دارد ((23)).در اين دوران است كه بناى اساسى شخصيت فردى و اجتماعى جوان پايه ريزى مى شود.روش تربيتى اسلام بر اين امر تاكيد دارد كه جوان اين دوران را با معرفت و پاكى سپرى كند, چراكه : در جوانى پاك بودن شيوه پيغمبرى است ورنه هرگبرى به پيرى مى شود پرهيزگار ((24))در اين دوران حساس , جوان واقعا نمى داند چه كند و چه چيزى در وجود او دارد اتفاق مى افتد.تغييرهاى عمومى بدن و تاثيرهاى روانى آن , چنان سريع و همه جانبه است كه او را دچار تشويش و نگرانى مى كند و برخوردها و ارتباطهاى او را بااطرافيان و خانواده اش دچار مشكل مى سازد, در اين زمان است كه او شديدا نياز به محبت دارد و در پى يافتن يك نقطه اتكاى روانى و روحى است و دوست دارد ديگران به شخصيتش احترام بگذارند و او را مورد توجه قرار داده و به حساب آورند, به همين مناسبت است كه پيامبر اسلامرضمن بيان مراحل تربيت , هفت سال سوم زندگى مقدماتى انسان كه همان دوران بلوغ و جوانى است ((25))والدين و مربيان را سفارش مى فرمايند كه در اين سنين به جوان به عنوان يك شخصيت بزرگسال بنگرند و به او اعتماد نموده و در كارها با وى مشورت كنند.در زندگى خانوادگى نظر او را دخالت داده و به او مسووليت بدهند تا شخصيتش شكوفا گردد.جوان در اين مرحله , خود را همرديف با ساير اعضاى خانواده مى پندارد و انتظار داردكه از احترام متقابل برخوردار باشد, لذا پيامبر اكرمر فرمود:من به تمام شما مسلمانان توصيه مى كنم كه با جوانان به نيكى رفتار كنيد و به شخصيت آنان احترام بگذاريد ((26)).در اسلام به جوان , شخصيت داده شده و تاريخ اسلام , گوياى اين مطلب است .پيامبر بزرگوار اسلام در آخرين لحظه عمر خويش فرماندهى سپاه عظيمى را كه مى خواست به كشور روم اعزام كند, به عهده جوانى به نام اسامه بن زيد قرار مى دهد.در گذشته بعضى از علماى بزرگ ما, فرا رسيدن دوران بلوغ و تكليف را براى نوجوانان خود جشن مى گرفتند و بزرگان را دعوت نموده و درمراسم با شكوهى از او به عنوان يك فرد بالغ نام برده و حضار مجلس نيز به او تبريك مى گفتند و بدين طريق به او مى فهمانيدند كه اين مرحله اززندگى شما سر آغاز حيات با ارزش و جديدى است , كه همانند ساير بزرگسالان رشد يافته , مورد خطاب خداوند قرار مى گيرى و مسووليت پيدامى كنى و بايد خود تصميم بگيرى , تو داراى شخصيت مستقل شده اى و در رفت و آمدها, در نشست و برخاستها و در ارتباط با ديگران بايد حريم وحدود الهى را رعايت كنى ب و بدين سان با او به عنوان يك شخصيت رشد يافته , رفتار مى كردند.همين امر به پرورش و رشد روحى و روانى او كمك مى كرد وكم كم او را براى پذيرفتن وظايف پرمسووليت زندگى آينده خود آماده مى ساخت .حال بد نيست در اين جا اشاره اى به سفارشهاى سيد بن طاووس يكى از برجسته ترين علماى قرن ششم كه توفيق تشرف به خدمت حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) را داشت بنمايم .او در كتابى به نام كشف المحجه در قسمتى از گفتارش در خصوص دوران بلوغ و تكليف , خطاب به فرزندش چنين مى گويد: اگر من با مراحم وعناياتى كه خداوند, مرحمت فرموده , زنده بمانم , روز تشرف تو را به سن تكليف (بلوغ ) عيد قرار مى دهم و يكصد و پنجاه دينار صدقه خواهم داد.اگر بلوغ تو فرا رسد با اين كار قيام به خدمت حضرتش خواهم كرد, زيرا مال از اوست و من وتو بنده او هستيم .پس اى فرزندم , محمد, به ياد عظمت مقام و كمال و بخشندگى حضرتش باش كه در اين هنگام به تو اهميت داده و فرشتگانش را به سوى توفرستاده ((27))تااعمال عبادى تو راحفظ نمايند و در روز حساب گواه بر تو باشند.پس در دوران بلوغ و رشد خود, حق آنان را ادا كن و طاعت الهى را به جاى آور! در اوقات زندگى خود با ايشان به خوبى و نيكى مصاحبت وهمنشينى كن , بطورى كه غير از خوبى و زيبايى از تو چيزى نبينند و نشنوند.اگرگاهى غفلتى از تو سرزند و از ياد خدا غافل شوى , فورا توبه كن و بدون تاخير, در مقام جبران آن برآى و صدقه بده , كه صدقه آتش گناه راخاموش مى گرداند,و چون به سن و سالى كه خداوند جل جلاله تو را به كمال عقل مشرف فرمايد,برسى وصلاحيت وشايستگى سخن گفتن وروبه رو شدن (در نماز) با حضرتش به تو عطا كند و شايستگى ورود به ساحت قدسى اش را به اطاعت و بندگى به تو مرحمت فرمايد, آن روز را درنظر بگير و تاريخ آن را يادداشت كن و آن را از بهترين و بزرگترين اعياد خود قرار بده و هر ساله در آن روز تجديد شكر خدا بنما و صدقه بده وبيش از پيش به طاعت خداوند بپرداز ((28)). كشمكشهاى درونى وعوامل مهيج بيرونى در انسان كششها و تمايلهاى مختلفى وجود دارد.خداوند اين كششها و تمايلها و غرايز طبيعى را براى هدف و مقصودى عالى دروجود بشر به وديعت نهاده است .جوان در اين مرحله از دوران زندگى خود علاوه بر ميل به غذا و استراحت و غريزه جنسى , مجهز به قوه عقلانى است .در هنگام بلوغ , قوه تعقل و تفكر در او از جهت آمادگى براى فعاليت , به كمال خود مى رسد ((29)).جوان نبايد به همه خواسته ها و تمايلهايى كه در ذهن و خاطره اش وارد مى شود, بلافاصله جامه عمل بپوشاند, بلكه بايد در كارها, پس از تفكروانديشه كافى و بررسى همه جانبه آن , عاقلانه تصميم بگيرد, زيرا نفس انسانى هم در معرض دعوت به كارهاى خير و عقلانى و هم در معرض وسوسه به كارهاى شر و شهوانى قراردارد ((30)).كسى در اين صحنه نبرد و مبارزه داخلى پيروز مى گردد كه جانب عقل را مراعات كند.در قرآن كريم تاكيد فراوانى درباره انديشيدن در كارها و تعقل نمودن در امور شده است ((31)).با بروزتمايلهاى جنسى در اين دوران , جوان , بيشتر مورد هجوم وسوسه هاى شيطانى قرار مى گيرد و به همين جهت است كه تكليف پيدا مى كند,لذا پاك ماندن جوان در اين دوران , ارزش فراوان دارد.در حديثى آمده است كه خداوند به جوان پرهيزكار مباهات مى كند و به ملائكه مى فرمايد: به بنده ام نظر كنيد كه شهوتش را به خاطر من ترك كرده است ((32)).جوان در اين دوران با مسائل و حوادث گوناگونى روبه رو خواهدشد و براى بارور شدن شخصيتش در معرض آزمايشهاى فراوان الهى قرار خواهدگرفت , در محيط زندگى او زمينه هاى بسيارى براى رشد و سعادت و يا سقوط و شقاوت , پيش خواهد آمد. او با افراد آلوده و بى بند و بار و منحرف , مواجه خواهد شد و در معاشرتهاى روزانه ممكن است با زنان و دخترانى رو به رو گردد كه عفت اخلاقى و ضوابط شرعى را رعايت ننمايند, لذا موقعيت براى انحراف جوان , فراهم مى شودب .جوان در اين هنگام بايد كاملا هوشيار باشد و قدر پاكى و سلامت روانى خود را بداند و دامن خود را آلوده نسازد, بلكه خويشتن دارى كند.گاهى ممكن است يك نگاه , سرآغاز لغزشى بزرگ براى او باشد.اهميت پرهيز از نگاه آلوده به حدى است كه به جرات مى توان گفت , كسى كه نگاه خود را كنترل نكند, موفق به نگهدارى غريزه جنسى خويش نمى شود.بنابراين , اولين قدم اساسى و عملى در كنترل شهوت ,مراقبت از نگاه و چشم چرانى است .قرآن صريحا هشدار مى دهد: به مردان مومن بگو كه چشمهاى خود را (از حرام ) و دامن خود را از آلودگى نگاه دارند ((33)).در واقع نگاه كردن , مقدمه اشتغال فكر به عواقب و خاطره هاى مربوط به آن است , زيرا پس از نگاه , صحنه هاى مهيج در ذهن , باقى مى ماند واحساسها و اراده انسان را تحت تسلط خود در مى آورد و انسان , تابع شهوات خود مى گردد.جوان بايد سعى كند به جنس مخالف نگاه نكند و اگر غفلتا نگاهش افتاد, لااقل تماشا نكند, بلكه چشم خود را بلافاصله متوجه جاى ديگر نمايد واز نگاه مجدد, جدا خوددارى كند.بايد جوان را از شركت در برنامه ها يا ميهمانيهايى كه او را به نگاه هاى هوس آلود وادار مى نمايد, منع كرد, زيرا اثرهاى نگاه هاى مستمر و طولانى ,به مراتب , بيشتر از نگاه هاى گذرا و آنى در كوچه و خيابان است ((34)).پيامبر اكرمر فرمود: نگاه به نامحرم , تير زهرآلودى است كه از ناحيه شيطان , پرتاب مى گردد و هركس از خوف خدا آن را ترك كند, خداوند به اوايمانى مى دهد كه شيرينى اش را در دل احساس نمايد.و نيز امام صادق (ع ) مى فرمايد: از چشم چرانى بپرهيزيد كه آن بذر شهوت را در دل مى كارد و صاحب خود را در فتنه و فساد مى اندازد.عامل ديگرى كه نقش بسيار موثرى در تحريك ميل جنسى دارد, نيروى تخيل و فكر است .نيروى تخيل كه خداوند, آن را براى بالندگى فكرى و آفرينندگى هنرى در وجود انسان به وديعت نهاده است , در دوران جوانى ممكن است موردسؤ استفاده قرارگرفته وتحت تاثير و تسلط غريزه جنسى و وسوسه هاى شيطانى , فرد به خود ارضايى پردازد.در بعضى موارد, حتى نفوذ يك فكر و خيال هوس آلود, آن هم براى يك لحظه و مشغول نمودن فكر به آن , كافى است كه انسان را از حالت طبيعى خارج كرده و ميل جنسى او را تحريك نمايد.بنابراين بايد همان طور كه چشم خود را از نگاه هاى بى مورد و حرام باز مى داريم , انديشه و خيال خود را نيز از هرگونه تصور بى مورد وحرام نگه داريم و به محض خطور چنين فكرى , خودرا با فكر ديگرى مشغول سازيم و سعى كنيم , فكر قبلى را كاملا فراموش نماييم ((35)).بنابراين براى اين كه جوان از چنگال اين تمايلها وكششها رهايى يابد و عقل و منطق برسرتاسر وجودش حاكم و فرمانروا باشد, لازم است كه بااجتناب اززمينه هاى انحراف به عقل خود ميدان دهد وآن را با ايمان به خدا و انجام نيايش و عبادت تقويت كند تا بتواند در مقابل تمايلهاى درونى وكششهاى بيرونى , خود را كنترل نمايد و چشم و گوش بسته تسليم آنها نشود. ديدگاه واقع بينانه بيدار شدن غريزه جنسى در جوان , نبايد مورد سؤ استفاده افكار و انديشه هاى غلط واقع شود و نبايد به آن به عنوان يك پديده زشت و آلوده وانحراف آميز نگاه شود.همان طور كه گفته شد, بروز و ظهور ميل جنسى , خود آيت و نشانه اى است از طرف خداوند كه به منظور بقاى نسل , در وجود بشر نهاده شده وداراى هدف و مقصدى عالى و هماهنگ با كل نظام آفرينش است .آشكار شدن غريزه جنسى در جوان و بالغ شدن وى به معناى اين نيست كه او از همه جهات اخلاقى , اجتماعى , اقتصادى پا به مرحله بلوغ نهاده و آمادگيهاى لازم را براى ازدواج و تشكيل خانواده , پيدا كرده است , بلكه او بايد مدت زمان ديگرى را صبر كند تا از هر جهت , پختگى مناسب رابراى تشكيل زندگى مشترك زناشويى به دست آورد.در واقع ظهور غريزه جنسى , در سنين جوانى , به منزله بشارتى است در جهت رشد طبيعى فردى جوان كه در آينده اى نه چندان دور, مى تواند,همانند هر انسان بزرگسالى تشكيل خانواده دهد.جوان نبايد بيش از اين درباره غريزه جنسى و مسائل زندگى زناشويى , جستجو و كنكاش كند, چرا كه پى گيرى بيش از حد و تخيل و انديشيدن بيش از اندازه در اين باره , موجب انحراف فكرى , اختلال روانى و از بين رفتن آرامش روحى و عدم توفيق در درس و تحصيل خواهد شد.جوان بايد ارزش فرصتهاى دوران جوانى را بداند و با برنامه ريزى دقيق و حساب شده , در طول زندگانى خود, حداكثر بهره بردارى را از آن بنمايد.دانشمندان بزرگ , بيشترين موفقيت خود را, مرهون بهره گيريهاى صحيح از دوران جوانى خود مى دانند و با مطالعه و كسب تجربه هاى فراوان واندوختن دانشهاى بيشمار در هنگام ميانسالى از آنها نتايج پر بار علمى گرفته اند ((36)).جوان بايد هوشيار باشد و در كارها و فعاليتهاى روزانه به عقل خود, ميدان دهد و بر عواطف و احساسها و غرايز خود تسلط يابد, تابتواند مسائل رادرست ارزيابى كند.بايد ريشه تمايلها و خواسته هاى خود را بررسى نمايد, اگر موافق عقل و قوانين شرع بود آن را دنبال كند, وگرنه از انجام آن كار, صرف نظر نمايد.در اين مرحله از زندگى , بايد بيش از پيش با خداى خود انس و الفت پيدا كند و در نيايشهاى خود از او يارى بخواهد, زيرا انسان در اين دوره بيشتراز هر زمانى در طول دوران زندگانى خود مورد توجه خداوند است .ابتداى بلوغ , جوان هنوز مرتكب گناه ومعصيت نشده , صفحه دلش پاك وبى آلايش است .اگر خطايى مرتكب شود, زود توبه اش مورد قبول خداوند, واقع خواهد شد.بيشتر توفيقات دانشمندان و علماى ارزشمند, بر اثر پاك زيستن در دوران جوانى است .در اين دوران بوده است كه رابطه خود را با خالق خويش , مستحكم كرده و به مقامهاى عالى روحى نايل گرديده اند.جنگ ايران و عراق , حوادثى را پيش آورد كه عملا نشان داد, انسانهاى پاكى كه در عنفوان جوانى باعشقى سرشار و قلبى مملو از ايمان به خدا, درفعاليتهاى اجتماعى و مردمى خود با دلى شاد و لبى خندان و تلاشى خستگى ناپذير در صحنه هاى نبرد حق عليه باطل , چگونه انجام وظيفه كرده وبه كارهاى سازنده اى دست زدند و با درايت كامل به سوى كمال نهايى و قرب الهى پيش رفته وره صد ساله را يك شبه طى نمودند. اوقات فراغت ايام جوانى به سرعت سپرى خواهد شد و بار ديگر بازنمى گردد.جوان بايد طورى برنامه زندگى خويش را تنظيم نمايد كه از اوقات فراغت خود به نفع سازندگى روحى و روانى خويش بهره گيرد و براى ادامه تحصيل و شغل مناسب در آينده , آمادگى لازم را به دست آورد.بايد قدر فرصتها و ايام پر ارزش جوانى را بداند و آن را بيهوده هدرندهد ((37)).حضرت على (ع ) مى فرمايد: پيش از آن كه دوره پيرى ات فرابرسد ازجوانى خود استفاده كن ((38)).و نيز مى فرمايد: كسى كه وقت خود را به كسالت و بيهودگى صرف كند, به خوشبختى نمى رسد.جوان بايد در زندگى اش برنامه و نظم داشته باشد, تا اوقاتش چراگاه وسوسه هاى شيطانى نگردد.او بايد از تفريح و ورزش براى سالم سازى بدن در جهت پرورش روح , استفاده كند, زيرا تفريح سالم , انسان را از ملالت كارهاى يكنواخت زندگى , رهايى مى بخشد.حضرت على (ع ) مى فرمايند: فرح و شادمانى , باعث وجد و نشاط روح مى شود ((39)).متاسفانه بعضى از جوانان ما نمى دانند, چگونه از اوقات فراغت خود بهره جويند.گاهى در خلال ايام تعطيلى و فراغت مرتكب گناه مى شوند, و دست به كارهاى نامشروع مى زنند و در نتيجه , موجبات كسالت و پشيمانى خود وديگران را فراهم مى سازند.بنابراين , جوان مى تواند قسمتى از فرصتهاى خود را پس از مطالعه دروس به ورزش و انجام فعاليتهاى جسمى وهنرى با دوستان خوب اختصاص دهد, از اين رو انجام اعمال زير را در ايام فراغت پيشنهاد مى كنيم :.استفاده از نرمش و حركتهاى سبك , بطورمرتب وروزانه و يا هفته اى يك بار پرداختن به ورزشهاى سنگين , مانند كوهنوردى , شنا, واليبال , فوتبال ,كشتى وب ولى نبايد همه اوقات فراغت صرف ورزش شود, بلكه با برنامه ريزى از فرصتها استفاده شايسته اى به عمل آيد.هر جوانى بايد استعدادهاى ذوقى خود را نيز شناسايى كند و با اختصاص دادن وقت مناسبى آن را پرورش دهد, مثلا, مى تواند در زمينه نقاشى ,عكاسى , خطاطى , شعر, مكانيكى و الكترونيكى و غيره , پس از خستگى ازمطالعه , پاره اى از فرصتهاى مرده را كه معمولا بدون استفاده باقى مى مانند, به اين قبيل امور تفننى اختصاص دهد تا در اين زمينه ها تجربه اى كسب كند.پرداختن به امور ذوقى از اين جهت اهميت دارد كه اولا: برتوانايى انسان مى افزايد.ثانيا: سبب تلطيف روح مى شود و زندگى را ازحالت خشك وبى روح , خارج ساخته وشخصيت انسان را به صورت چند بعدى (نه يك بعدى )رشد مى دهد.در مطالعه بايد علاوه بركتب درسى و كتابهاى مفيد در زمينه هاى اعتقادى , اخلاقى , تاريخى , سياسى , به افزايش اطلاعات عمومى و فراگيرى تجويد و قرات قرآن و زبانهاى خارجى نيز توجه داشت و درزمينه هاى مختلف بر اطلاعات خود افزود تا وسعت ديد پيدا نمود.پاره اى از مهارتهاى فنى و عملى نيز درزندگى مورد نياز است و بهتر است در دوران جوانى با استفاده از اوقات فراغت به فراگيرى آنها پرداخت ,از قبيل : تعمير وسائل مكانيكى , برقى وب كه ما را براى زندگى آينده آماده مى سازند.پس بايد همه جانبه فكر كرد و همه جانبه برنامه ريزى كرد و به پرورش استعدادهاى فكرى , ذوقى , هنرى , علمى پرداخت تا ديدى واقع بينانه وشخصيتى جامع به دست آورده و به كمال انسانى نزديك شد. نظم در جوان وجود نظم در زندگى جوان , يكى از مسائل بسيار مهم بوده و موفقيت او در آينده تحصيلى , مرهون رعايت كامل نظم و ترتيب در زندگى اش مى باشد.انسان در سايه نظم بهتر مى داند كه چگونه زندگى كند, چطور از اوقات فراغت خود به نحو شايسته اى بهره بردارى نمايد.منظور از نظم و ترتيب , انجام كارها و اعمال با هدف معين است , كه از وحدت و هماهنگى لازم برخوردار باشد, بطورى كه بارعايت آن , انسان بتواند در مراجعه و دستيابى به كارها و موضوعات و وسائل و اطلاعات , دچار سردرگمى و اتلاف وقت نگردد.رعايت مقررات و قوانين جارى زندگى و قرار دادن هر چيزى در جاى معين خودش و انجام دادن هر كارى , در وقت و زمان خود, نمونه اى از نظم است .نظم , شامل همه مسائل زندگى , از قبيل : لباس پوشيدن , نظافت كردن , خوردن , خوابيدن , مسواك زدن , معاشرت با دوستان و فاميل و همچنين چيدن وسائل و نوشت افزار و كتابهاى خود در جاى معين , مطالعه كردن , حفظ نمودن اطلاعات , فراگيرى معلومات , تفكر كردن و مى شود.جوان بايد بداند, كى بخوابد, كى بيدار شود و چه وقت , مطالعه كند, و چه موقع , تفريح و ورزش نمايد و چه زمانى كارهاى محوله خانه را انجام دهد, مكان و زمان هرچيزى را بموقع تشخيص دهد و برايش برنامه ريزى كند, هرچيزى را به جاى خود بگذارد تا هنگام مراجعه به آن , دچارسردرگمى و آشفتگى نشود.قواى ذهنى و عقلى جوان در سايه نظم , ترتيب منطقى يافته و سبب موفقيتهاى درسى وى در آينده خواهد شد.از طرفى در سايه نظم , زندگى تحت قاعده در مى آيد و فعاليتها و كارها نظام پيدا مى كند و با راحتى بيشترى انجام مى پذيرد, مشكلات سريعتر حل مى شود و جوان از آشفتگى در كارها و مطالعه مطالب تكرارى , بخصوص در كتب درسى رهايى مى يابد.هدف عمده نظم در زندگى , بهره گيرى و صرفه جويى در وقت و داشتن ضابطه و معيار صحيحى براى اندوختن اطلاعات در ذهن است .همچنين رعايت نظم و ترتيب در زندگى روزمره از جهت روانى , سبب مى شود كه جوان , حتى هنگام تحصيل و فراگيرى دانش , اطلاعات علمى خود را تحت قاعده و نظم فراگيرد و يادگيرى , بطور منظم صورت پذيرد, بطورى كه مطالب , منسجم و به ترتيب درخزانه حافظه جايگزين شود وهرگاه شخص بخواهد به اطلاعات قبلى خود مراجعه كند و به راحتى و به سرعت , اطلاعات و مطالب در ذهنش حاضر شود.اين مساله در آينده جوان , تاثير بسزايى دارد, بخصوص در دوران تحصيل هنگامى كه مى خواهد خود را براى امتحانات و كنكور ورودى دانشگاه آماده سازد.رعايت نظم اصولا در سلامتى فكر و صحت جسم و اعتدال روح و روان انسان , بسيار موثر است .نظام آفرينش براساس نظم و ترتيب بنا شده است و براساس نظم , جريان دارد.رعايت نظم , موجب هماهنگى انسان با طبيعت گرديده و در اين راستا انسان از جهت روحى و روانى از سلامت و آرامش خاصى برخوردارخواهد بود.به سبب رعايت كردن نظم , جوانان افكارشان شكل مى گيرد و زمينه ابتكارات وخلاقيتهاى هنرى , علمى و فرهنگى در آنها فراهم مى گردد.بى نظمى در جسم و جان , آثار ناگوارى به جا مى گذارد و خارج شدن از قاعده طبيعت , عوارض منفى در رفتار آدمى ايجاد مى كند.معمولا افراد بى نظم در زندگى شان عصبانى و رفتارشان غيرعادى و نامتعادل است , زيراخود بى نظمى در عكس العملهاى روحى و اخلاقى آنان تاثير متقابل داشته و سبب تضعيف اراده و زمينه ساز عوارض و ناكاميهاى فراوانى در زندگى تحصيلى آنان خواهد شد.تجربه نشان داده است كه بى نظمى در فعاليتهاى حركتى و هوشى و عاطفى نيز تاثير منفى دارد, بخصوص عكس العملهاى آن در دوران بلوغ به صورت حادترى ظاهر مى گردد.از طرفى بى نظمى , سبب اتلاف وقت و ضايع شدن عمر و احساس ناراحتى و ايجاد روحيه شك و ترديد گرديده و خلاصه آثار نامطلوبى درشخصيت فرد به جا مى گذارد, به همين جهت است كه از ديدگاه مولاى متقيان على (ع ) آن قدر نظم در كارها و امور زندگانى اهميت دارد كه درآخرين لحظه هاى حيات خود كه معمولا حساسترين و پر اهميت ترين سخنها گفته مى شود در قسمتى از سفارشاتشان خطاب به دو فرزند عزيزخويش , امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) و همه جوانان آينده مى فرمايند: سفارش مى كنم به شما و همه فرزندانم و خانواده ام و (همه ) كسانى كه سخن من به آنان مى رسد: به رعايت تقوا و نظم در كارها ((40)). معاشرت با دوستان معاشرت و ه

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در جمعه 18 اسفند 1398برچسب:,ساعت20:6توسط یا علی | |